loading...
داستان عشق
joker بازدید : 11 پنجشنبه 14 فروردین 1393 نظرات (1)

کلافهچرا تو نظر سنجی شرکت نمیکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا واسه مطالب نظر نمیذاریییییییید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مدیونید اگه بیاید ی مطلبو بخونید بریدو نظر ندید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!اون نظر سنجیم دکور نیست اون گوشه لطفا توش شرکت کنید ممنون بااااااااااااااااااااااااااااای

joker بازدید : 3 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

سلام ب دوستان من این وبلاگ. فقط جهته راهنمایی شما ساختم و میخاستم ی چیز بهتون بگم من و ایلین 9 ماهه پیش تویه چت روم باهم آشنا شدیم خیلی دوسش داشتم خدایی بد بهش وابسته شدم بعد از شیش ماه دوستی مادر ایلین از رابطه ما خبر دار شد و ایلین مجبور ب ترک من شد من خیلی تو این مدت عذاب کشیدم فکرشم نمیکردم روزو شبام بدونه ایلین انقدر سوت و کور باشه بعد ب لطفه ابجیه گلم مینو ک تو چتروم باهاش آشنا شده بودم بعد از دو ماه دوباره ایلینو پیدا کردم و الان رابطه منو ایلین ادامه داره و دیگه نمیذارم هیچ کسی یا هیچ چیزی اونو از من بگیره تازه لازم ب ذکره ک من تهرانم و ایلین شیراز ولی مهم اینه ک دلامون خیلی بهم نزدیکه انقدر ک حتی یک لحظه هم نمیتونم از فکرش دربیام  ازتون خواهش میکنم اگه این وبلاگو خوندین برایه رسیدنه من و عشقم ب همدیگه دعا کنید ممنون ب امید دیداره شما در وان تک چت نام کاربریه من تو وان تک چت jokerهستش و شما عزیزان میتونید هر سوالی ازم داشتید پبرسید تا بتونم ب صورت انلاین جوابتونو بدم همیشه اینو ب خاطر داشته باشید کسی ک تنهاتون گذاشته یا لیاقت نداشته یا مجبور بوده و مثل من دست ب کارایه احمقانه نزنید با رگ زدن و خودکشی چیزی درست نمیشه اشتباهاته منو تکرار نکنید بای

joker بازدید : 5 دوشنبه 11 فروردین 1393 نظرات (1)

سلام عشقم ایلین...قسمت نشد ببینمت ،خدانگهداری کنم
فرصت نشد بمونم و از تو نگهداری کنم
گفتم اگه ببینمت دل کندنم سخته برات
اگه یه وقت بگی نرو
رفتن پر از درده برام
گفتم صداتو نشنوم
ندیده از پیشت برم
پشت سرم زاری نکن
چی کار کنم مسافرم...

من میرم ولی باز ،تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من، فراموش نمیشه
گل من خوب می دونی،
بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم....

نامه رو تا تهش بخون
گریه نکن طاقت بیار
نامه رو خط خطی نکن
دو جمله رو هم دووم بیار
باور نکن یه بی وفام
نامه میذارم و میرم
نه ،
قسمت زندگی اینه
به کی بگم مسافرم...

درد من از تو دوریه
تو لحظه های بی کسیم
قشنگی قسمت ماست
که ما به هم نمی رسیم.......

من میرم ولی باز ،تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من، فراموش نمیشه
گل من خوب می دونی،
بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم....

همیشه زنده می مونه با یاد تو ترانه هام
منو ببخش اگه بازم ، اشکام چکید رو نامه هام
دیگه تموم شد فرصت ، خاطره هام پیشت باشه
تموم خاطرات خوش ، خدانگهدارت باشه........

joker بازدید : 4 دوشنبه 18 فروردین 1393 نظرات (0)

درسته با من این روزا یه ذره کمتر از پیشی

ولی تنها برم جایی هنوز دلواپسم میشی

تو میگی حوصله واسم نداری حتی خیلی کم

ولی با آب و تاب و زار هنوز حرفاتو بت میگم

دلم با این همه سردی هنوزم از تو نشکسته

یه قدری عاشقت هستم که واسه هر دومون بسه

اگه یه ذره هم حتی واسم شبیه سابق شی

یه کاری میکنم مثل اوایل باز عاشق شی

**************

حتما واسه ات مهمم که بهونه هامو از بری

همینم واسه من بسه که تنها با خودم قهری

اگر چه درد و دل هاتو تو با من خیلی کم میگی

وقتی داغون اعصابت غراتو با خودم میگی 

اگر چه رو به احساسم دره قلبتو می بندی

ولی ما بین شوخی ها خودم دیدم که میخندی

اگر چه از خودم از این همه احساس بیزاری

خدا رو شکر که تو دردام اقلا کم نمیذاری

به اینم راضیم گرچه همه میگن ازم سیری

ولی وقتی که میترسی هنوز دستامو میگیری

اگه یه ذره هم حتی واسم شبیه سابق شی

یه کاری میکنم مثل اوایل باز عاشق شی

joker بازدید : 2 جمعه 15 فروردین 1393 نظرات (0)

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده با چشمان تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

  عشق یعنی درجهان رسوا شدن

عشق یعنی سُست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن با ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

joker بازدید : 3 پنجشنبه 14 فروردین 1393 نظرات (0)

 

خدایا حرف واسه گفتن زیاده اما کو شنونده ی خوب

میدونی هروقت خواستم حرفی بزنم هم رازی نبوده اگر هم بوده حرف های منو تجزیه تحلیل کرده و دنبال سود

خودش بوده

بعضی وقتا هم تا میای حرف بزنی خودت میشی شنونده ی درد دل دیگران،

شاید کسی نتونست بفهمه،وشاید مشکل خودم هستم.

خدایا تنها کسی که بهم واسه خودم گوش داد وقتشو واسه من گذاشت،فهمیدم و باعث آرامشم شد و به راه

درست هدایتم کرد تو بودی،فقط تو...

و به راستی ایا خدا برای ما کافی نیست؟

خدایا روا مدار که بزرگی خود را در کوچکی دیگران ببینم و

مگذار نادانی خود را در پس سرزنش دیگران به خاطر خطا

هایشان پنهان کنم

و مگذار باطن الوده خود را در پس این ظاهر رنگین پنهان دارم و

اگر اشکار دار باطن الوده مرا که ظاهرم بر ان ساتر است دیگر

قادر به زیستن نخواهم بود به راستی تو ستارالعیوبی

کاش این قدر به خاطر سستی ومرض درون به جای ان که بر

غیر سخت بگیرم اندکی نیز به خود سخت میگرفتم

چه خوب گفت یکی از دوستان که اول از خود باید شروع کرد.

بارالها یارم کن اندکی از این سستی دست برداشته و با قدمی

محکم به سوی تو گام بردارم.

ه نام ناظم هستی

سلام

حتما تا حالا چای لیپتون خوردین ,من خیلی از خوردنش لذت می برم مخصوصا

عطریش اون هم گلستان(شرکت گلستان حق تبلیغ ما یادش نره) با دو تا قند یا

خرما خشک,وای چه حس خوبی داره نوشیدن چای اون هم با اعضا خانواده,

                                                                               

ره, حس خوبی داره اما من در تنهایام زیاد از این چای خوردم واسه این که تنها بودم

و حوصله چای دم کردن نداشتم,پارسال مادرم اکثرا پیشم نبود یعنی تو خونه تنهای

تنها بودم,ولی مگن ادم هیچ وقت تنها نیست ,راست میگن؟ اقای دکتر کهرم یه

حرفه جالبی زدن این که شما روی بدنتون,لباستون 100 ها موجود زنده دارن با

شما زندگی می کنن پس شما هیچ وقت تنها نیستین(این موجودات هم ,همه

مخلوق خدای بزرگ هستن).

به هر حال من اون موقع پر از خستگی بودم یعنی صبح که بیدار میشدم باید

صبحانه درست میکردم بعد درس بعد هم ناهار درست میکردم .راستی, چه حالی

میده اشپزی مثل این می مونه که خودت داری چیزی را خلق میکنی و چه کیفی

داره ادم خالق اثری باشه(فکر میکنی خدا که این همه چیز خلق کرده چه حسی

داره؟)

تو داری با احساست درستش میکنی ولی ولی ولی... ,وقتی مردها میان خونه و

بدون هیچ احساسی که این بنده خدا چه قدر واسه درست کردن غذا انرژی و

احساس خرج کرده تازه اگه تزین هم کرده باشین اون ها فقط میخورن و بدون هیچ

احساسی میگن شور بود یا نپخته بود و شاید بگن دستت درد نکنه(البته نه

همشمون,البته من خودم هم مرد هستم) گاهی که فکر میکنم میبینم خودم هم

این حرف ها را فراموش میکنم و حتی یه تشکر خالی هم از مادرم به خاطر

زحماتش نمیکنم,

ادم اینجا به حرف خدا میرسه که در قران کریم فرمودن:انسان فراموشکار و ستمگر

است.یعنی ما باید یه چیزی را از دست بدیم تا قدرشو بدونیم؟

  داشتیم از چای میگفتیم اره ناهار را که می خوردم بعدش خیلی خوابم میگرفت

,حتما واستون پیش امده که بخوای عصر درس بخونی اون موقع هست یه حسی

بهت میگه بخواب و یه حسی میگه باید درس بخونی من هم همش تو این دو راهی

گیر میکردم گاهی می بردم گاهی می باختم ولی بیشتر دوست داشتم اون ببره

چه قشنگ گفتن حضرت علی(ع):اگه نفست را به کاری مشغول نکنی اون تو را به

کاری مشغول میکنه.کار نفس هم چیزی جز تنبلی و کار زائد ,که ادم را از زندگی

عقب بندازه نیست.

ولی وقتی من می بردم و بیدار می موندم با تمام فشار های خواب ,چه حس

خوبی داشتم یه حس پیروزی و این که کار درست را انجام دادم اون وقت بود که

میرفتم و کتری را میزاشتم و یه چای لیپتون خوش رنگ واسه خودم درست

میکردم,چه حس ارامشی داشت نوشیدن اون چای واقعا ارامش داشت...........

راستی چی میشه که یه لیوان چای این ارامشو به ادم میده؟ پس چرا الان نمیتونم

اون حسو تجربه کنم؟ چی عوض شده؟

الان که دارم فکر میکنم می بینم حس ارامش نوشیدن چای زمانی هست که من

کارهای روزانم را به درستی انجام داده باشم,درسم را میخوندم و ساعت مطالعم را

بالا می بردم و به کارهای خونه و مغازه هم می رسیدم.

میشه گفت: که اگه ما کار های روزانه مون را درست و منظم و بدون اینکه امروز

فردا کنیم انجام بدیم نه تنها از نوشیدن چای لذت مبریم بلکه با ارامش زندگی

میکنیم و با ارامش می خوابیم.

برای ارامش باید تلاش کرد,ایا ارامشی که خداوند به بندهاش عطا میکنه مزد تلاش

ها و کار های خوب اون ها نیست؟ و ایا خداوند مطابق با بهترین اعمالمون به ما

پاداش نمیده؟  


خدایا خیلی وقته اون حس خوبه, اون ارامشه از من دور شده,فکر کنم وقتشه

دوباره تجربش کنم............

به نام ارامش دهنده ی دل های هراسان

سال پیش کنکور داشتم فکر میکردم با تموم شدن کنکور همه مشکلاتم تموم میشه و روز

های خوب میاد,روزها را شمردم واسه رسیدن و راحت شدن از کنکور و شروع روز های

خوب کنکور امد و رفت و من همچنان منتظر روزهای خوب موندم ولی به نظرت چی شد؟

هیچی عوض نشد اگه قبلا کنکوری بود واسش تلاش کنم دیگه اون هم نبود و همش کسلی

و بیکاری و نا امیدی با خودم کمی فکر کردم  و به یک نتیجه ای رسیدم اینکه موانع و

مشکلات خیلی هم بد نیستن بلکه خوبن و باید تو زندگی ادم باشه و گرنه تلاشی نیست و

زندگی ادمی را سردی و نا امیدی پر میکنه و انوقت ادم از بین خواهد رفت به یک نتیجه

دیگه هم رسیدم  که ادم اگه نتونه تو دوران سختی شاد و خوب زندگی کنه طوری که از

زندگیش لذت ببره , یعنی اگه ادم تونست در دوران سختی خوب زندگی کنه و تصمیم

درستی بگیره در دوران خوشی هم میتونه بهترین استفاده ار از موقعیتش بکنه.


بعضی وقت ها باید کار خیلی سختی انجام میدادم,وقتی به اوج کار میرسیدم  و اوج

خستگی به یک مشکل کوچک بر میخوردم,فکر کنین خیلی خسته این و خیس عرق به یه

طناب گره خورده یا یه بسته ای که باز نمی شه می رسین شما چی کار میکنید؟ من

عصبی میشدم و دوست داشتم طناب را پاره کنم اما تو این موقع از خودم می پرسیدم پس

صبر و تحمل چی میشه؟ این موقع بود که با ارامش مینشیتم و  گره را باز میکردم و به این

موضع به دید یه امتحان و تمرین واسه افزایش صبر و حوصله نگاه میکردم,گاهی با تغییر

نوع فکرمون عکس العملمون تغییر میکنه و در نتیجه زندگیمون.


وقتی کنکور داشتم فکر میکردم یه عالمه مشکل دارم و ادمی گرفتارتر از من نیست اخه یه

سال هم عقب مونده بودم و ترس مواجه شدن با اون را داشتم , یاد ایه ی از قران کریم

افتادم اونجا که خداوند(دوست خوبم) به پیامبرش مگه: به مومنان بگو دربرابر لشکر 1000

نفری کفار نترسن حتی اگه تعدادشون کم باشه خدا وعده میده که لشکری از فرشتگان به

یاری اون ها بفرسته و در پایان میگه که من با شما هستم و ایا خدا برای شما کافی نیست؟

دوستان لشکر کفار مشکلات ماست واسه هر کسی یه جوری خدا به ما وعده داده که ما

هست و چه عهدی باتر عهد خدا؟ و ایا خدا برای ما کافی نیست؟ و چه قدرتی بالاتر از قدرت

خدا؟

ما باید به قدرت خدای خودمون ایمان داشته باشیم و اگه به اون ایمان داشته باشیم و

بدونیم روح اون تو وجود ماست و قدرتش باهامونه و خودمون را به دست خودش بدیم اون

بهترین ها را به ما میده,حضرت علی میگن: توکل بهترین تکیه گاه است..


چه خوب گفتن بزرگان ما که به یک مشکل به دید یک ازمایش از سوی خدا نگاه کنین

انجوری همیشه چیزی واسه شکر کردن داریم و اون اینه که خدا مرا لایق امتحان دونسته

و وقتی ادم بدونه داره امتحان میشه بهترین را از خودش نشون میده.

میدونم همه ی شما پر از مشکلات و نگرانی ها هستین بیایم با هم به اون توکل کنیم

وبدونینم داریم ازمایش میشیم و بدونیم خدا اینقدر دوستمون داشته که میخواد به

تجروبیاتمون اضافه کنه,ما امدیم این دنیا تا تجروبه کسب کنیم در برابر مشکلات درست عمل

کنیم تا جایی که لایق اون بشیم. بیاین بار مشکلاتمون را بزایم رو دوش خدا اونه تنها کسی

که خم به ابرو نمی یاره وچه کسی قدرتمند تر از خدا؟


وچه بسا بعضی از مشکلات به ذهن ما بزرگ به نظر می یاد ما وقتی بهش میرسیم می

بینیم خیلی کوچکن که به خودمون می خندیم که از مواجعه با اون زمانی میترسیدیم ,

بزرگی میگن: انچه مصیبتی بزرگ به نظر میرسد به عظیم ترین خیر و صلاح زندگیمان بدل

می شود.  یادمون نره که دوستمون گفته با صابران هست و چه حرفی بالاتر از حرف خدا؟

خدای من خیلی بزرگی که منو لایق این مشکلات دونستی اخه میدونم دوست داری تلاش

و توکل بنده ت را ببنی میدونم این ها همش فرصته واسه نمایان کردن جوهره وجودم و این

که می خوای لایقت بشم.ازت ممنونم به خاطر همه چیز.


به امید روزی که لایق وجود مقدسش بشیم,موزه بر پای کنیم و در پی ان سرو خرامان

برویم.................

joker بازدید : 2 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (1)

هرچقدر بد شدی بازم حرف رفتن نزدم

تو همش راهتو رفتی من همش راه اومدم

تا به سختی ها رسیدی خودتو باختی چرا؟

اگه دوریم دغدغت بود دورم انداختی چرا؟

هرکاری کردم به چشمت اصلا نیومد

ببخش عزیزم که همین ازم براومد

چی شد اون حس زلالت اون دل ساده و صاف

لااقل دستاشو ول کن جلو من بی انصاف

من دلم قدر یه دریاست طاقتم خیلی کم

نگیر دستاشو اقلا پیشم انقدر محکم

تا یکی اومد سراغت دل من رو پس زدی

تو کنار کشیدی اما کاش کنار می اومدی

به هر دری زدم که تو آروم بگیری

حالا که خوب همه چی تو داری میری

اگرچه رفتی عزیزم با عشق تازه

ولیکن این در رو به تو همیشه باز

یه روزی خسته میشی از پرسه و ولگردی

یا پشیمون میشی از اینکه منو ول کردی

تازه خواستم پر بگیرم که شکستی بالمو

تو که جای زانوهام نیستی بفهمی حالمو

joker بازدید : 3 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

نميگم چي ميگم کي تو سرت بود 

يهو دستامو محکمتر گرفتي 


تو بودي همه دارو ندارم 

چي شد هستيمو آخر سر گرفتي 


توي قانون احساسم شديدا همين راهي که تو ميري خلافه 

حالا تنها نشوني از من همينه دوسه تا آدرسو خطي که آفه 


مطمئنم يه روزي ميفهمي با من چه کردي 

سر حرفت باش عزيزم برنگردي 


اگه برگردي ميبيني من به گريه هات ميخندم 

در اين خونه که بازه در قلبمو رو به تو ميبندم 


بعد اين همه زندگي باز تو باهام سردي 

خدا لعنتت کنه وابستم کردي 



بعد اين همه زندگي باز تو باهام سردي 

خدا لعنتت کنه وابستم کردي 



حالا که حرفاتو اينجا کشيدي چرا پس مهلت دفاع نميدي؟ 

تو که رفتي ولي ايکاش بودي يه بارم عاشقي رو ميچشيدي 


چقد گفتم نرو دورت بگردم بمونو مرهمي شو روي دردم 

حالا که غسل کامل کرده چشمام منم از باتو بودن توبه کردم 


يادت باشه که بعد چند وقت اگه تنها شي 

حرف قلب من اينه نميخوام باشي 


درد من شدي بگو حالا با کي همدردي 

خدا لعنتت کنه وابستم کردي 



بعد اين همه زندگي باز تو باهام سردي 

خدا لعنتت کنه وابستم کردي

joker بازدید : 4 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

شاید بیشتر از من باهاش راحتی 


شاید بیشتر از من باهات راحته 



همش چشم به راهم که شاید بیای 


الان 24 ماه و چن ساعته 



خودت وعده دادی ، خودت پس زدی 


از اون روزی که رفتی کم طاقتم 



نفهمیدی قلب من از چی پره 


ازت 24 ماهه ناراحتم 



یه روز تشنه بودی واسه دیدنم 


کی اومد که قلبت ازم سیر شد 



دقیقاً زمانی که وقتش نبود 


من دلگیر شدم تو دلت گیر شد 



توی موج رفتار سردت دو ساااال 


نشستم که آب از سرم رد بشه 



به من باشه که تا تهش تشنه ام 


میرم تا نزارم برات ، بد بشه 




میمیرم ، بعد تو ؛ من میرم 


جای تو از قلبم ، حقمو می گیرم 




میمیرم ، بعد تو ؛ من میرم 


جای تو از قلبم ، حقمو می گیرم 



چقد بگذره تا فراموش شی 


چقد خواب شب از سرم بپره 



سؤالم ازت اینه ، واضح بگو 


چقد مهربونه ، چیش از من سره؟ 




منو قانعم کن گلم لااقل بگو چیش یه ذره شبیه منه 


بدون راضیم من به تصمیم تو ، اگر راضی میشی دلم نشکنه 



همش حس می کردم تو پشت دری ، نبودی و در وا شد و بسته شد 


با تکرار این لحظه بعد از دو سال ، در خونه هم، بی تو وابسته شد 



دوست دارم اما دیگه بسمه ، ازم کینه داری ازت دلخورم 


اینم هدیه ی سال دوم گلم با دستام تورو دست اون میسپرم 




میــــدونی ، چون که با احساسم 


هر چی بدتر میشی ، بازم روت حساسم 



بی تو من ، با خیالت هر شب ، ای دل کم طاقت توبه کن لامصب 


ضعفم بود ، مهربونی کردم ، هر دفه میری تو ، چرا من برگردم؟؟ 




آخرین بار با تو گفتم و خندیدم ، از یه همچین روزی خیلی می ترسیدم 


joker بازدید : 1 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

روزی پروانه ای بر خلاف طبیعت عاشق پرستویی شد و گفت:

دوستت دارم!!!

پرستو سر تکان داد و گفت:

زمان کوچ کردن است زمانی که بر گشتم میایم پیشت

پرستو رفتو ندانست

عمر پروانه فقط چند روز است

joker بازدید : 0 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

کاش فقط بودی...

وقتی بغض میکردم...

بغلم میکردی و میگفتی...

ببینم چشماتو...

منو نگاه کن...

اگه گریه کنی قهر میکنم میرماااااااااااا

joker بازدید : 1 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

درد دارد

 

وقتی میرود

 

و همه می گویند : دوستت نداشت

 

و تو نتوانی به همه ثابت کنی

 

که هر شب

 

با عاشقانه هایش خوابت می کرد

joker بازدید : 1 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

میکشد...

 

میکشی...

 

میکشم...

 

او ناز تورا...

 

تو عشق او را...

 

و من...

 

فندکم کجاست؟؟؟!!.

joker بازدید : 2 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

اگر خواســـتي بدانـــي چقـــدر ثروتمــــندي

 

هرگــــز پول هـــايت را نشـــــمار،

 

قطـــــره اي اشــــک بريـــز

 

و

 

دستــهايــي کـه بــــراي پـاک کـــــردن اشکـــــهايت مـــــي آيند، را بشــــمار.

 

ايــن اســت ثـــروت واقـــــــعي

joker بازدید : 1 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم

خداحافظ نگو وقتی تا هرجا باشی همراتم

تو اون گرمای خورشیدی که میری رو به خاموشی

نمیدونی چقد سخته شب سرد فراموشی

شبی که کوله بارت رو میون گریه می بستی

یه احساسی به من می گفت هنوزم عاشقم هستی

خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم

خداحافظ نگو وقتی تا هرجا باشی همراتم

چرا حالت پریشونه، چرا مأیوس و دل سردی

خداحافظ نگو وقتی هنوزم میشه برگردی

تو یادت رفته اون روزا یکی تنها کست میشد

خداحافظ که می گفتی خدا دلواپست میشد

خداحافظ نگو هنوز درگیر چشماتم

خداحافظ نگو تا هرجا باشی همراتم

خداحافظ نگو

joker بازدید : 0 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

یادت باشه 

 

هــوس کــرده ام

 

کـــه تـــو بـاشـــي

 

مـــن بـــاشـم

 

و هيچـکـس نبـاشـــد

 

آنگـــاه

 

داغتـــريـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ

 

و شيـريـــن تـريــن بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ

 

بيـــرون بکشـــم

 

بــه تـلـــافـي تمـــامـ روزهــايـــي کـــه ميخــــواهمتــــ

 و نيسـتـــي

joker بازدید : 2 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

یه سوال برام پیش اومده

 

چرا بعضی ها سیگار میکشن؟

 

عایا درد دارن؟یا داغ دیدن؟

 

یا خیانت دیدن؟

 

یا خدایی نکرده عزیزشونو از دست دادن

 

و

 

یا بابا ننشون از هم جدا شدن؟

 

یا کمبود شخصیت دارن و واس جلب توجه میکشن؟

 

بخدا قسم سیگار نه مسکنه نه شخصیت میاره

 

 بر عکس درد میاره و بی شخصیت میکنه

 

نکشید رفقا

 

راست میگن که همه چیز از سیگار شروع میشه

 

راست میکن که اعتیاد اوره

 

بخودم میگفتن گوش ندادم

 

بهونمم این بود که اراده دارمو سیگار گرون قیمت میکشم

 

اینا همش حرفه تورو خدا بیخیال سیگار شین اخرش هیچی بچه ها

 

من اخرش بچه ها

 

تو سن 18 سالگی اول جونیم سرطان ریه گرفتم

 

با یک سوم ریم زندم

 

بچه ها ریه رو نمیشه در مون کرد یا پیوند زد

 

خدایی نکرده سرطان بگیرین خوب نمیشینا

 

جون همونی که دوست داری نکش

 

قسمتون دادم

joker بازدید : 3 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (2)

I Miss You You are thereAnd I am here


Thinking about how much

I love you


Thinking about how much

I respect you


Thinking about how much

I miss you


You are there

And I am here

Thinking about how much

I cannot wait

Until we are together again


Thinking about how much

I will appreciate

More than ever

The time

We will spend together


I love you

دلتنگ توئم


تو آن جایی

و من اینجا

در این فکر

که تا چه حد دوستت دارم


در این فکر

که تا چه حد برایم با ارزشی


در این فکر

که تا چه حد دلتنگ توئم


تو آن جایی

و من اینجا

در این فکر

که تا چه حد در اشتیاقِ

با دیگر

در کنار تو بودنم


در این فکر

که چگونه بیش از همیشه

قدر آن زمان

که در کنار هم خواهیم بود را

خواهم دانست


♥♥♥♥♥دوستت دارم♥♥♥♥♥

joker بازدید : 0 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ،

ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤــــﯿﺪ ،

ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ !

ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒـــﺮ ﮐﺮﺩ ...

ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ،

ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ !

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ،

ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﯽ ،

ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ...

ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨــــﺪ ...

joker بازدید : 5 سه شنبه 12 فروردین 1393 نظرات (0)

به نام خدا
حکـــــــــــــــــــــایت من…

حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…

دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…

حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…

زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…

گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…

حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…

پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    عشق چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 24
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 19
  • بازدید کلی : 607
  • کدهای اختصاصی
    You can use these tags:
    -->> --